آرزو بر جوانان خفه شو...
.
.
.
يعني انتظار داشتن از بعضيا حکايت شرط بستن
رو ” خر ” توي مسابقه اسب دوانيه …. والااا
.
.
.
به سلامتي مورچه که هر کوفتي پيدا ميکنه ،رفيقاشم خبر ميکنه
.
.
.
شوخي پسرا
اول? :من ترمز ماشينشو ميبرم يه کم دورِ هم بخنديم
دوم?: حَـلــــه دادا :D
…
شوخ? دخترا:
اول?: من مدادشو برم?دارم تو نگو دست منه
دوم? : واااااااا?
عجب هيجــــــــاني
باشه عز?ـــزززم :|
.
.
.
يه سوال ؟!
چرا بعضي ها دوبل برگر با سيب زميني سرخ کرده رو
با “نوشابه رژيمي” ميخورن ؟!
.
.
.
ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﺕ ﺷﺎﺭﮊ ﺑﺨﺮ ﻭﺍﺳﻢ
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﯾﻬﻮ ﺁﻧﺘﻦ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﺭﻓﺖ !
ﻣﻦ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﻟﻮﻭ ﺍﻟﻮﻭ… ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﻫﯽ ﺍﻟﻮﻭ ﺍﻟﻮﻭ ﻧﮑﻦ ﺍﺻﻼ ﺻﺪﺍﺕ ﻧﻤﯿﺎﺩ !
.
.
.
پسره نوشته بود :
جــای خــالی تــــورو اِنقـد بـــا چـشام آب میدم تا بـــــازکـنــارم ســبز بشــی..!
فکر کنم مخاطبش یونجه بوده!
.
.
.
تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم
استاد اومد با خط کش بهم اشاره کرد و گفت:
تهِ این خط کش یه آدم ابله وجود داره…
منم گفتم: استاد منظورتون کدوم تهشه…!؟
نمیدونم چی شد که اخراجم کرد !
.
.
.
سرگذشت کلمه “سلام” به مرور زمان در اس ام اس
سلام علیکم
سام علیکم
علیکم
سلام
سلم
سم
س
.
.
.
چرا از همون ماده ای که تو شامپو بچه استفاده میکنن
که چشمو نمیسوزونه تو شامپوی ماها استفاده نمیکنن؟
چش ما چش سگه !؟
.
.
.
پر سودترین معامله ای که ما دهه شصتیها انجام دادیم
تعویض نون خشکه با جوجه رنگی بود
.
.
.
دوست عزیز یه مهمونی یا مسافرت میری سعی کن خوش بگذرونی
ماموریت عکاسی که نرفتی از هر سکانست عکس میگیری !
.
.
.
من که رکیک ترین فحش بابام ” دیوانه “
و مستهجن ترین حرف مامانم ” بی شخصیت ” بود شدم این!
خدایا به حق همین ماه عزیز بچمو به تو سپردم!
.
.
.
یه تریپی شاعرا دارن که میگن :
زیر بارون گریه کردم تا تو اشکامو نبینی !
من موندم این که اینقدر تلاش کرده که نبینه چرا خودشو لو میده ؟
.
.
.
طرف مامانش بهش گفته الهی قربون قد و بالات برم
بعد اومده تو پروفایلش زده Model
.
.
.
دیروز یه شیشه کشک خریدم: ۷۵۰۰ تومن!
گمونم از این به بعد “برو کشکتو بساب”
یه پیشنهاد تجاری موفق محسوب میشه !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم :
لطفا حاشیه نرو دکتر ! :|
‏بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم :
فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم ؟
.
.
.
یادش بخیر وقتی معلم برای درس پرسیدن،
اسم بالایی یا پایینیمون رو میخوند حس معجزه بهمون دست میداد !
.
.
.
صب سوار تاکسی بودم بعد راننده تاکسیه با ماشین پشتى دعواش شد ،
پیاده شد گفت من اینجا وایسادم و واى خواهم ساد :|
طبق آخرین اخبار رسیده،
تمامی اساتید ادبیات بصورت دسته جمعی خودکشی کردن !
.
.
.
آینه بغل ماشین هم نشدیم که بعضیا از اونی که فکر میکنیم بهمون نزدیکتر باشن !
.
.
.
دختر : عزیزم چی کار داری می کنی ؟
پسر : پشه می کشم !
دختر : چند تا کشتی ؟
پسر : پنج تا ، دو تا نرو سه تا ماده
دختر !!!!! : از کجا فهمیدی ؟
پسر : سه تا شون جلو آیینه نشسته بودن ، دوتا شون جلو مانیتور !!
.
.
.
بچگیا یه دورانی داشتیم برا خودمونا :
میرفتیم از این آدامس ۵تومنی (که الان نسلشون منقرض شده) میخریدیم
و خوب که میخوردیم و شیرینیش تموم میشد
دوباره با یه حبه قند میخوردیمش و خوب که مخلوط میشد
درمیاوردیم و میذاشتیم تو یخچال برا دفعه بعد !
ینی اصلاح الگوی مصرف بودیم در حد برج دبی
.
.
.
پسر داییم امتحان فارسی داشته
مخالف استقلال رو نوشته پیروزی !