داستان کوتاه دعای کوروش کبیر

ویکی ناز

آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 2235
کل نظرات : 763
آمار کاربران
افراد حاضر : 4
تعداد اعضا : 391

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 390
باردید دیروز : 137
گوگل امروز : 5
گوگل دیروز : 13
بازدید هفته : 664
بازدید ماه : 3,959
بازدید سال : 75,450
بازدید کلی : 5,975,349
جستجو

کدهای اختصاصی

آخرین مطالب ارسالی

 

ويژه اشخاصي با سليقه اي خاص و سخت پسند

طراحي بي نظير و زيبا براي مشكل پسندان

آيا به دنبال ساعت خاص و منحصر به فرد هستيد ؟

بهترین کادو برای کسی که دوستش دارید

در رنگ های متنوع

                                                            

قيمت با تخفيف ويژه فقط 15.000 تومان

  اول کالا را دریافت کنید ،سپس مبلغ ان را به مامور پست بدهید


 

 

ساعت مچی دخترانه مدل پاریس!!!یکی از زیباترین و بهترین ساعت های مچی دخترانه عرضه شده در سال جدید است که طراحی خیره کننده آن طرفداران بسیاری را جذب کرده است

بسیار زیبا و شیک

در رنگ های متنوع

رنگ مورد نظر خود را هنگام ثبت سفارش انتخاب نمایید

قیمت فقط : ۱۵,۰۰۰ تومان

اول کالا را دریافت کنید ،سپس مبلغ ان را به مامور پست بدهید


 

 

 

داستان کوتاه دعای کوروش کبیر



روزی بزرگان ایرانی ومریدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند

که برای ایران زمین دعای خیر کند

وایشان بعد از ایستادن در کنار آتش مقدس اینگونه دعا کردن …

خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین بزرگ

سرزمینم ومردمم را از دروغ و دروغگویی به دور بدار

بعد از اتمام دعا عده ای در فکرفرو رفتند واز کوروش شاه پرسیدند

که چرا این گونه دعا نمودید؟

کوروش شاه فرمودند : چه باید می گفتم؟

یکی جواب داد : برای خشکسالی دعا می نمودید؟

کوروش بزرگ فرمودند : برای جلو گیری از خوشکسالی انبارهای آذوقه وغلات می سازیم

دیگری اینگونه سوال نمود : برای جلوگیری از هجوم بیگانگان دعا می کردید ؟

ایشان جواب دادند : قوای نظامی را قوی می سازیم واز مرزها دفاع می کنیم

گفتند : برای جلوگیری از سیل های خروشان دعا می کردید ؟

پاسخ دادند : نیرو بسیج می کنیم وسدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم

و همینگونه سوال کردند و به همین ترتیب جواب شنیدند

تا این که یکی پرسید : شاها منظور شما از این گونه دعا چه بود؟

وکوروش تبسمی نمودند واین گونه جواب دادند :

من برای هر سوال شما جوابی قانع کننده آوردم ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد

من چگونه از آن باخبر گردم واقدام نمایم؟

پس بیاییم از کسانی شویم که به راست گویی روی آورند ودروغ را از سرزمینمان دور سازیم

که هر عمل زشتی صورت گیرد باعث اولین آن دروغ است

درباره : شعر و داستان , داستان پند آموز ,
امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 11 نفر مجموع امتیاز : 66


نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها : داستان های جالب و پند آموز از بزرگان ایران , داستان کوتاه آموزنده , داستان کوتاه ایرانی , داستان کوتاه جالب , داستان کوتاه عاشقانه ,
بازدید : 2891
تاریخ : یکشنبه 01 اردیبهشت 1392 زمان : 20:32 | نویسنده : ESMAIL | نظرات (0)

مطالب مرتبط

ارسال نظر برای این مطلب


کد امنیتی رفرش


اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد


خبرنامه
براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود