اس ام اس جدید لطیفه های کودکانه 92

ویکی ناز

آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 2235
کل نظرات : 763
آمار کاربران
افراد حاضر : 1
تعداد اعضا : 391

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 19
باردید دیروز : 1,462
گوگل امروز : 0
گوگل دیروز : 3
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 8,093
بازدید سال : 79,584
بازدید کلی : 5,979,483
جستجو

کدهای اختصاصی

آخرین مطالب ارسالی

 

ويژه اشخاصي با سليقه اي خاص و سخت پسند

طراحي بي نظير و زيبا براي مشكل پسندان

آيا به دنبال ساعت خاص و منحصر به فرد هستيد ؟

بهترین کادو برای کسی که دوستش دارید

در رنگ های متنوع

                                                            

قيمت با تخفيف ويژه فقط 15.000 تومان

  اول کالا را دریافت کنید ،سپس مبلغ ان را به مامور پست بدهید


 

 

ساعت مچی دخترانه مدل پاریس!!!یکی از زیباترین و بهترین ساعت های مچی دخترانه عرضه شده در سال جدید است که طراحی خیره کننده آن طرفداران بسیاری را جذب کرده است

بسیار زیبا و شیک

در رنگ های متنوع

رنگ مورد نظر خود را هنگام ثبت سفارش انتخاب نمایید

قیمت فقط : ۱۵,۰۰۰ تومان

اول کالا را دریافت کنید ،سپس مبلغ ان را به مامور پست بدهید


 

 

 

اس ام اس جدید لطیفه های کودکانه 92

 

اوّلی: اگر گفتی بهترین راه مبارزه با مگس چیست؟
دوّمی: بهترین راه این است که آن ها را یکی یکی بگیریم و قلقلکشان بدهیم؛ وقتی خنده شان گرفت کمی فلفل توی  دهانشان بریزیم و رهایشان کنیم.
.
.
.
اوّلی: «اگر گفتی چرا وسط قرص خط دارد؟»
دوّمی: «برای اینکه اگر از گلو پایین نرفت، آن را با پیچ گوشتی بپیچانیم!»
.
.
.
ایرج: بیژن چرا روزهای آفتابی باخودت چتر می آوری
بیژن :آخه روزهای بارانی بابام چتر را می برد.
.
.
.
اولی: شبی که زلزله آمد شما خیلی ترسیدید این طور نبود؟
دومی: بله همین طور بود از ترس به خودم لرزیدیم ولی مثل این که زمین بیشتر از ما ترسیده بود چون خیلی بیشتر می لرزید.
.
.
.
از مردی پرسیدند:«چه رنگی را دوست داری؟» کمی فکر کرد و گفت:«رنگ کم رنگ»
.
.
.
معلم:«چرا در آخر ماه ، ماه پنهان می شود آیا می دانی کجا می رود؟»
شاگرد:«آقا حتماً می رد حقوقش را بگیرد.»
.
.
.
مادر: پسرم برو مغازه الکتریکی، یک مهتابی بخر!
پسرک به مغازه که رسید، یادش رفت چی باید بگه…
کمی فکر کرد و گفت: آقا ببخشید می شه یک متر لامپ بدید.
.
.
.
گروهی که تازه پیشاهنگ شده بودند، به اردو رفتند اما چون تجربه نداشتند،
نمی توانستند غذای خود را درست کنند
مربی از آن ها پرسید: آیا چیز مهمی را فراموش کرده اید؟
یکی از آن ها پاسخ داد: بله آقا… مامانم رو!
.
.
.
معلم: وقتی گفته می شود «من می روم، تو می روی، او می رود» چه زمانی است؟
شاگرد: این زمانی است که زنگ خورده و ناظم هم جلوی در ایستاده.
.
.
.
دانش آموز: آقای فروشنده!
فروشنده با مهربانی گفت: بله پسرم!
دانش آموز: تقویم امسال رو دارید؟
فروشنده: بله چه شکلی می خواهی؟
دانش آموز: اون شکلی که توش تعطیلی زیاد داشته باشه!
.
.
.
معلم: یک یکی می شه چند تا؟
شاگرد: فکر نمی کنم خیلی بشه!!
.
.
.
اولی: فیلم دیشب را تا آخر دیدی؟
دومی: بله
اولی: من خوابم برد. آخرش چی شد؟
دومی: هیچی، فیلم تمام شد.
.
.
.
اولی: چرا ماهی ها نمی توانند حرف بزنند؟
دومی: تو خودت اگر دهانت پر از آب باشد می توانی حرف بزنی؟
.
.
.
تلفن مدرسه زنگ زد و مدیر گوشی رو برداشت.
مدیر: بفرمایید.
صدا: آقای مدیر، پسرم امروز نمی تواند به مدرسه بیاید.
مدیر: شما کی هستید؟
صدا: من پدرم هستم.
.
.
.
یک نفر سوار آسانسور می شود، می بیند نوشته اند: ظرفیت :۱۲ نفر
با خودش می گوید :عجب! حالا ۱۱ نفر دیگر را از کجا بیاورم؟
.
.
.
کچلی به سلمانی میرود همه نگاهش می کنند
میگه : چیه ؟ اومدم آب بخورم !!

درباره : اس ام اس (پیامک) , اس ام اس متفرقه ,
امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 3 نفر مجموع امتیاز : 3


نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها : اس ام اس جدید لطیفه های کودکانه 92 , پیامک بچگونه , اس ام اس برای بچه ها , لطیفه برای بچه ها , جک بچگونه ,
بازدید : 589
تاریخ : یکشنبه 18 فروردین 1392 زمان : 20:46 | نویسنده : ESMAIL | نظرات (0)

مطالب مرتبط

ارسال نظر برای این مطلب


کد امنیتی رفرش


اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد


خبرنامه
براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود